دگرگونی هوا


by : x-themes

بهـ نامـ او

از صبحـ کهـ بلند شدمـ

تا الانـ کهـ ساعتـ ششـ بعد از ظهرهـ

یا در حالـ خوندنـ دینی بودمـ

یا داشتمـ تو حالـ و هوای خودمـ سیر می کردمـ

البتهـ همشـ میخوندمـ

و وسط درسـ خوندنـ یهو دلمـ میگرفتـ

و یهـ ذرهـ با تنهایی های خودمـ گریهـ میکردمـ

لعنتی دلهـ دیگهـ کاریشـ نمیشهـ کرد

توی اینـ همهـ وقتـ فقط سی صفحهـ خوندمـ

کهـ نسبتـ بهـ کتابـ صد و هشتاد صفحهـ ای

دینی مونـ خیلی کمهـ

الآنـ همـ اگهـ نشستمـ پای کامپیوتر

علتشـ دگرگونی هواستـ

کهـ حالـ منـ رو همـ منقلبـ کرد

باد بدجوری بهـ درختـ ها سیلی می زد

و منـ یاد حالـ و هوای خودمـ افتادمـ

و دلمـ بهـ درسـ نرفتـ

درختـ ها درستـ مثلـ الآنـ منـ

تنهایی وایستادهـ بودند

و عذابـ می کشیدند

الآنمـ تنهامـ

کسی خونمونـ نیستـ

بهـ هیچـ کدومـ از دوستامـ همـ نمیتونمـ

زنگـ بزنمـ چونـ زمانـ امتحاناستـ

منمـ و یهـ صفحهـ ی ورد

کهـ تنها راهـ ارتباطی بینـ منـ و شماستـ

هیسـ!

گوشـ کنید...

یهـ صدایی میاد

آسمونـ هم دارهـ گریهـ میکنهـ

منمـ گریهـ امـ گرفتهـ

اینـ روزها همهـ ی همهـ

بدجوری روحـ و روانمو میجوند

میخوامـ فریاد بزنمـ

اما بلند ترینـ فریادمـ

آهـ کوتاهیهـ

کهـ توی گلومـ گیر میکنهـ

بقیهـ فریاد هامـ همهـ سکوتهـ

نمیدونمـ اینقدر کهـ داد میزنمـ،

گوشـ اطرافیانمـ کر نمیشهـ؟

اصلا کسی میشنوهـ؟

یا همهـ میخوانـ

بهـ خاطر اینـ وضعیتـ بغرنجـ

سرزنشمـ کنند

برای رهایی از اینـ حالـ،

چی کار کنمـ؟!




†ɢα'§ : <-TagName->
برچسب:, |- مبهم -| Oηe CM

ϰ-†нêmê§